باران
عشق و احساس
من همان شبان ِ عاشقم سینه چاک و ساکت و غریب بی تکلّف و رها در خراب ِ دشتهای دور ساده و صبور یک سبد ستاره چیده ام برای تو یک سبد ستاره کوزه ای پُر آب دسته ای گل از نگاه ِ آفتاب یک رَدا برای شانه های مهربان تو! در شبان ِ سرد چارُقی برای گامهای پُر توان ِ تو در هجوم درد... من همان بلال ِ الکنم ، در تلفظ ِ تو ناتوان وای از این عتاب! آه....
حس می کنم حریر حضورت را در لحظه های سختی تنهایی بوی تو در فضاى زمان جارى ست مانند عطر پونه ى صحرایی در برف زارِ سردِ دلم کرده ست اى نرگس بهارى من سبزت تقدیر ، این مقدّر بى برگشت، تقدیر، این سفیر اهورایى می گوید از یکی شدنم با تو احساسم ، این لطافت سحرانگیز، حسّم به من دروغ نمی گوید درپیشگاه اقدس شیدایى بوی تو را شنیده ام از باران، بارانِ چشم هاىِ غزلْ کاران در آبسال سبز غزل کاری با رمزِ صبح شرجى ِرؤیایی آتش زدى به ظلمت ایمانم ، برداربستِ طاقت ِ بنیانم با چشم و روى ِ روشن ِ خورشیدى ، با گیسوى طنابى یلدایى عاشق که مى شدم نهراسیدم از فتنه هاى واهى بدنامى از آن که گفته اند که مى ارزد ، عاشق شدن به فتنه ى رسوایى
|
About
به وبلاگ من خوش آمدید Archivesآذر 1391آبان 1390 AuthorsسمکوLinks
انتظار
LinkDump
کیت اگزوز ریموت دار برقی |